گروه دانشگاه -زینب امیدی: «آینده شغلی رشتههای علوم انسانی به خوبی پیش بینی نشده است و در جداول مشاغل سازمان امور اداری و استخدامی فقط 28 درصد رشتههای علوم انسانی کد استخدامی دارند.» این سخنان سعید رضا عاملی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست هیئت اندیشه ورز شورای تحول و ارتقاء علوم انسانی در هفته گذشته است که بار دیگر مساله کمبود شغل و بازار کار مناسب برای فارغ التحصیلان رشتههای علوم انسانی را گوشزد میکند.
علوم انسانی در ایران/ تحلیل حاشیهنشینی، چالشها و راهکارها
وضعیت شغلی فارغالتحصیلان دانشگاهی در رشتههای مختلف بسیار متفاوت است. در حالی که رشتههای فنی و مهندسی و پزشکی از فرصتهای شغلی خوبی برخوردار هستند، رشتههای علوم انسانی و هنر با چالشهای جدی در یافتن شغل مواجه هستند. برای بهبود این وضعیت، نیاز به تغییرات ساختاری در نظام آموزش عالی و همکاری بیشتر با صنعت وجود دارد.
طبق گزارش جدید مرکز آمار ایران، در پاییز 1403 سهم جمعیت بیکار فارغ التحصیل آموزش عالی از کل بیکاران 43.1درصد بوده است. بررسی تغییرات این شاخص نشان میدهد که نسبت به فصل مشابه سال قبل 0.3درصد افزایش داشته است. در حالی که نرخ بیکاری کلی در کشور کاهش پیدا کرده، سهم فارغالتحصیلان از جمعیت بیکار همچنان بالا است. این وضعیت نشاندهنده مشکلات ساختاری در بازار کار و عدم تطابق بین تحصیلات دانشگاهی و نیازهای واقعی بازار کار است.در این بین رشتههای علوم انسانی، شامل رشتههایی مانند تاریخ، فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی و ادبیات، در بازار کار با مشکلات جدی روبهرو هستند و به دلیل ماهیت نظری و غیرکاربردی برخی از دورهها، با بیشترین چالشها در جذب نیروی کار مواجه هستند. بر اساس گزارشهای رسمی، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان علوم انسانی به طور میانگین 30٪ است که این رقم در برخی رشتهها مانند فلسفه و تاریخ به 40٪ هم میرسد.
بسیاری از فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی با مهارتهای غیرتخصصی وارد بازار کار میشوند. مهارتهایی مانند تحلیل دادهها، مهارتهای ارتباطی و مدیریتی که در دنیای امروز از اهمیت زیادی برخوردار هستند، معمولاً به طور عمیق در این رشتهها تدریس نمیشوند.
همچنین بسیاری از فارغالتحصیلان علوم انسانی به دنبال مشاغل دولتی هستند، جایی که رقابت برای پذیرش بسیار شدید است. در برخی از رشتههای علوم انسانی نیز مانند فلسفه و جامعهشناسی، نیاز بازار کار به تخصصهای مربوطه بسیار محدود است.
بر اساس آمارهای رسمی، نرخ بیکاری در میان فارغالتحصیلان دانشگاهی بالاتر از میانگین کل جامعه است. بسیاری از این افراد پس از سالها تحصیل و صرف هزینههای قابلتوجه، با بازاری مواجه میشوند که یا توان جذب آنان را ندارد یا مهارتها و تواناییهای آنان با نیازهای واقعی بازار کار همخوانی ندارد.
یکی از دلایل اصلی این مشکل، عدم تطابق برنامههای آموزشی با نیازهای بازار کار است. بسیاری از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی همچنان بر رشتههای سنتی تمرکز دارند، در حالی که بازار کار به تخصصهای جدید و مهارتهای فناورانه نیاز دارد. این موضوع باعث میشود که فارغالتحصیلان به جای یافتن شغل مرتبط با تخصص خود، یا بیکار بمانند یا به مشاغلی کمدرآمد و غیرمرتبط روی بیاورند.
از سوی دیگر، رکود اقتصادی و کاهش فرصتهای شغلی در بسیاری از صنایع نیز به افزایش نرخ بیکاری در این قشر دامن زده است. برخی از کارفرمایان نیز ترجیح میدهند بهجای استخدام نیروهای تازهکار، افراد باتجربه را به خدمت بگیرند، که این امر ورود فارغالتحصیلان به بازار کار را دشوارتر میکند.
فراتر از صفحات کتاب؛ علوم انسانی به دنبال نقش خود در دنیای واقعی
علوم انسانی در دهههای اخیر به شکلی فزاینده در حاشیه توجه علمی قرار گرفته است و حاشیهنشینی این حوزه، به علت تمرکز جهانی بر علوم مهندسی و فنی، به دلیل ملموس بودن دستاوردهای آنها، این مسئله را تشدید کرده است. در ایران نیز این دیدگاه رواج یافته و توجه لازم به علوم انسانی که میتواند در مدیریت صحیح منابع انسانی، حل معضلات زیستمحیطی و ارتقای هویت فرهنگی نقش مؤثری ایفا کند، صورت نگرفته است.
سهم ناچیز علوم انسانی در بودجه تحقیق و توسعه
با بودجهای که تنها 0.3 تا 0.8 درصد از بودجه کل کشور را شامل میشود، سهم علوم انسانی محدود به 10 درصد است. این عدم تخصیص مناسب منابع مالی نشاندهنده غفلت از پتانسیلهای علوم انسانی در برنامهریزیهای استراتژیک است. از جمله کاربردهای مهم این علوم میتوان به کاهش تورم، مدیریت اجتماعی و تقویت سرمایه اجتماعی اشاره کرد که هماکنون مغفول ماندهاند.